انتشار اولین گفت و گوی رسانه ای و پایان دو دهه سکوت مدیری که در سخت ترین شرایط، مسوولیت مهار هزاران بحران را در اداره امور عمومی کشور عهده دار بوده است، بسیار پر معناست.
او اکنون به همان اندازه در شکست سکوت خود مصمم است که در آن دو دهه سکوت مصمم بود. میر حسین موسوی بی تردید نمونه ای منحصر به فرد در تاریخ سیاست ورزی ایرانی است که در اوج اقبال عمومی، سکوت را به تقسیم کردن اعتماد مردم با دیگر صاحبان قدرت ترجیح داد.
همچنان که سکوت 20 ساله او ناگفته هایی بسیار دارد، یک دهه مدیریت او بر کشوری که در اولین سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هزاران بحران اقتصادی و اجرایی را همزمان با جنگ تجربه کرده است، ناگفته هایی شگفت دارد.
او از پیچیدگی هایی رصد کردن امور اجرایی و مدیریت تأمین نیازهای اقتصادی کشور در شرایط سخت جنگ سخن می گوید. گویی اتاق نخست وزیر ،اتاق مدیریت بحران کشور بوده است.
نخست وزیر برای نخستین بار از پیچیدگی ها و دشواری های فرآیند تدوین سناریوی های فوق محرمانه مدیریت بحران در اداره امور عمومی در دهه نخست پرده برمی دارد، سناریوهایی که گاه تنها 9 نسخه از آن تدوین شد.
اما استراتژیست مدیریت بحران که بیشترین بهانه را برای مسدود کردن و محرمانه کردن جریان اطلاعات در دولت خود داشته است، از مزایا و کارکرد های مثبت روابط دموکراتیک دولت و مجلس و انتشار جزئیات اسناد بودجه ارزی کشور و تعامل دیدگاه های مختلف اقتصادی در درون دولت دهه نخست انقلاب برای مدیریت بحران سخن می گوید.
قدرت اداره مهندس موسوی به معنای قدرت اداره کشور با کمتر از 5 میلیارد دلار درآمد ارزی و به تعبیری کمتر از 8 درصد درآمد برخی از سال های کنونی است، به گونه ای باورنکردنی بسیاری از شاخص های اقتصادی ای که حاصل مدیریت او در اوج جنگ و بحران اقتصادی کشور است، در مقایسه با دوران پس از جنگ موفق ترند، اما اولین گزاره های میرحسین برای روایت سازوکار های اداره امور عمومی در دهه نخست، توصیف موفقیت های خود و تیم کارشناسانش نیست؛ او از «مديريت يك ملت بر خود» سخن می گوید. میرحسین با ادبیاتی ساده و صادقانه به توصیف مفهوم جامعه شناختی "سرمایه اجتماعی" و نقش آن در مدیریت بحران های دهه نخست می پردازد که خود حاصل تحولی عمیق در مناسبات دولت - ملت در دهه نخست است.
او که اکنون رنج سال ها نادیده گرفته شدن این سرمایه بزرگ ملی را در سینه دارد، به خوبی توضیح می دهد چگونه سرمایه اجتماعی، قدرت بازسازی همزمان با جنگ را به دولت دهه نخست انقلاب می داده است.
نخست وزیر دهه نخست انقلاب تفسیر پدیده های اجرایی این دهه را مستلزم درک زمینه های عملی و فکری وقوع این پدیده ها می داند. شاید به دلیل غفلت از اهمیت درک همین زمینه ها ست که برخی از اطلاعات این متن برای خوانندگان شگفت انگیز باشد. واقعیت این است که دولت میرحسین موسوی بنیانگذار سیاست گذاری در بسیاری از محور هایی است که رقیبان و رندان سعی کردند با سوء استفاده از سکوتش ، دولت وی را به نادیده گرفتن آن ها محکوم کنند.
آن چه که پیش روی دارید بخشی از اسناد تاریخ انقلاب اسلامی است که تا کنون در سینه مدیر دهه نخست انقلاب مستتر مانده است. اسنادی که بی تردیدی استمرار روایت آن ها از سوی میرحسین موسوی وقوع یک تحول گفتمانی در سیاست داخلی ایران را به دنبال خواهد داشت. آنچه برای ما روشن است این واقعیت است که او سکوت خود را شکسته است.
متن مصاحبه سایت خبری تحلیلی "کلمه" با مهندس میرحسین موسوی با محوریت تبیین دیدگاههای اقتصادی پیش روی شماست.
«كلمه»: ما در آستانه سیامین سال پيروزي انقلاب هستيم و اين فرصتی است که همۀ گروه ها ، جناح ها ، صاحب نظران و انديشمندان به تحليل وبررسي تجربیات سي سال گذشته انقلاب اسلامی بپردازند. روشن است که هر تفکری برای ارائه ی برداشت خود از تجارب 30 سال گذشته ابتدا باید برداشتی را که از زمینه ی فکری و عملی حاکم بر این دوره داشته است، توضیح دهد، از این رو به نظر می رسد که توضیح درباره ی فضاي فكري حاكم بر دوران ابتداي انقلاب نقطه شروع مناسبی برای این گفت و گو باشد.
ميرحسين موسوي: براي پاسخ به اين پرسش معتقدم که بايد كمي به قبل از انقلاب برگرديم. به یاد دارم که از دهه 40 شمسی توجه ویژه به مسایل اقتصادی در ايران آغاز شد. از آن زمان به بعد هر اندازه که ما به انقلاب نزدیک تر میشویم، نگاه گروه ها نیز به مسئله اقتصاد جدی تر میشود. یکی از نگرش ها در آن دوران نگرش مارکسیستی بود، مارکسیستها در فضایی شناور بودند که مسایل اقتصادی براي آن ها بسیار مهم بود.
از سوی دیگر درشرایطی که همه راهحلهای سیاسی برای تغییر رژیم شاهنشاهی بسته شده است، با 15 خرداد سال 42، نقطه عطفی در مسیر مواجهه سیاسی با رژیم ستمشاهی پدید می آید و توانمندی های حرکت هاي اسلامی به طور ناگهانی ظهور می یابد. از این پس ما شاهد اوجگیری بحثهای اقتصادی در میان گروههای اسلامی هستیم.
البته اندیشه های مارکسیستی نیز انگیزه ی دیگری برای فعال شدن گروه های اسلامی در پرداختن به پرسش های اقتصادی معاصر خود محسوب میشوند، گروه های اسلامی به عنوان یکی از جریان های در حال رشد در این دوران متوجه شدند که مسائل اقتصادی ی مطرح شده، از جمله مسئله های مهمي است که هرگز نمیتوانند به راحتي از كنار آن عبور کنند، بلكه آن ها ناگزیر از مواجهه مستقیم با این پرسش ها و نظریهپردازی درباره ی آن هستند. از این رو آن ها تلاش های نظری وسیعي را برای پاسخ به این پرسش ها آغاز کردند. در این زمینه مجموعه ی بررسی های نظری شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید صدر و آیتآلله طالقانی فوقالعاده است. البته صاحبنظران دیگری هم با قوت و ضعف به بررسی مسئله های اقتصادی پرداختند. کتابهای زیادی در این زمینه وجود دارد. در واقع ما در زمینه ی فکری خاصی قرار داشتیم که همه جریان های مبارز یک کتاب اقتصادی نيز داشتند. اما خطایی که در این دوران رخ می دهد کپی کردن اندیشههای مارکسیستی از سوی برخی از گروه های اسلامی است. مجاهدين خلق در اين رابطه كتابي داشتند كه به شدت مارکسیستی بود. به همین دلیل به ویژه در دهه ی 50 شمسی کتاب های دیگری برای مقابله با این نوع اندیشه منتشر شد که نویسندگان آن ها سعی داشتند راه حل هاي اسلامي نابی درباره ی مسایل اقتصادی ارائه دهند. البته برخی خود را درگیر پرسش های مطرح شده از سوی اقتصاد مارکسیستی نمی کردند، اما برخی دیگر همچون شهيد بهشتی، شهيد مطهری و شهید صدر پاسخهایی منطقي برای این پرسش ها ارائه می کردند.
در این دوران گروه هاي اسلامي و ماركسيستي کاملاً از نظر ایدئولوژیک دو نیروی مقابل هم محسوب می شوند .
البته باید توجه کنیم به رغم آن که نظام های عقیدتی وسیاسی مختلف همچون نظام های فاشيستي، لیبرال، مارکسیستی و... به کلی با یکدیگر متفاوتند، اما از برخی شاخصها و قواعد تقريبا مشابه نیز در اقتصاد استفاده میکنند، در این صورت نمي توان به علت مشترک بودن برخی از اين قواعد همه آن ها را از منظر ایدئولوژیک نزدیک به هم دانست. بنابراین، اگر ما با برخی از واژگان مشترک همچون عدالت اجتماعی در دو ایدوئولوژی متفاوت مواجه بودیم، هرگز به معنای این نیست این دو ایدئولوژی از منطق یکسانی برخودارند.
نكته مهمی که در نوع تحلیل ها و قضاوت ها ی امروز درباره این دوران اثرگذار است، تأثیر پذیری قضاوت ها از گرایشات و انگیزه های سیاسی تحلیل گران است. به گونه ای که بسیاری از تحلیل گران، شرایط حاکم بر روز های آغازین انقلاب اسلامی و جنگ را نادیده می گیرند و در این صورت تحلیل آن ها از انتزاعی بودن و نوعی بی ربطی با واقعیت های تاریخی و زمینه های عملی و فکری موجود در مقطع مورد بررسی رنج می برد. بنابراین یکی از مهمترین ویژگی های جامعه شناختی اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی انبوه مطالبات مردم در تغییر روندهای ظالمانه و ناعادلانه موجود نظام گذشته است.
اگر به یاد داشته باشيد از آخرین کارهایی که مردم پیش از پیروزی انقلاب انجام دادند، شکستن شیشههای بانک ها بود. آن ها به شدت به وابستگی اقتصاد كشور به غرب معترض بودند. پس از پيروزي نیز به شدت نسبت به عنصر وابستگی اقتصادی بدبین بودند. در اصول قانون اساسی نيز بر مسئله عدم وابستگي اقتصادي تاكيد شده است. اين موضوع از جمله مهمترین مطالبات مردم بود. حافظه جمعي مردم عصر امتیاز دادن ها را به ویژه در دوره قاجار از یاد نبرده بود.
بنابراین نظامی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی روی کار مي آيد، طبیعی است که نسبت به مطالبات مردم واکنش نشان دهد. به ویژه اگر در نظر داشته باشیم که به وضوح در طول دوران مبارزات انقلاب درباره ی این مطالبات شعار داده شده بود؛ بنابراین نادیده گرفتن آن ها خود منجر به شکل گرفتن بحران مشروعیت می شد.
با توجه به بي عدالتي ها و ظلم هايي که قبل از انقلاب در رابطه با زمین در سطح کشور وجود داشت در همان روزهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی مسئله زمین مشکلاتی اساسی براي انقلابيون ايجاد كرد تا آن جا که موضوع جنبه ای امنیتی پیدا کرد؛ شاید روز دوم یا سوم پس پیروزی انقلاب اسلامی، چریکهای به اصطلاح فدایی خلق در ترکمن صحرا شروع به توزیع زمینها کردند. طبیعی بود که اگر نظام راهحلی برای مواجهه با مطالبات جدید مردم نداشت حتي شکست انقلاب هم پیش بینی می شد.
در همان روز های آغازین انقلاب اسلامی مسئله مصادرهها توسط شورای انقلاب و قوه قضائیه شروع می شود که تا کنون به درستی تجزیه و تحلیل نشده است. البته اگرچه مسئله مصادره ها به دولت به معنای قوه مجریه نسبت داده میشود اما واقعیت این است که دولت زمان جنگ هيچ دخالتي در آن ندارد. اما مصادرهها در جو خاصی اتفاق میافتد که در پیش توضیح دادم.
اهداف بخش عمدهای از اقدامات روزهای آغازین انقلاب اسلامی که در قالب قوانین زمین، تشکیل جهاد سازندگی و... صورت گرفت معطوف به عدالت اجتماعی، رسیدگی به قشرهای مستضعف و نوع ویژهای از اقتصاد بود، كه در قانون اساسی تبلور پیدا کرد. این ایده ها همچنین بخشی از مهمترین مواضع انتشار یافته حزب جمهوری اسلامی است.
«كلمه»: نکته ی جالب دیگری که اشاره به آن در این زمینه می تواند در فهم واقعیت ما را یاری کند، این است که به دلیل موضعگیریهای انتقادی جدی متفكريني همچون شهيد بهشتي و شهيد مطهری در برابر مارکسیست ها، همچنین اهتمام و احترام جدی ایشان به حقوق مالکیت، این بزرگواران در زمان حیات خود متهم به راستگرایی شدند؛ چنانکه بیشترین شعارها علیه شهید بهشتی در زمان حیاتشان این است که ایشان تمایلات سرمایهداری دارد .
ميرحسين موسوي: در همان دهه اول انقلاب در گروه هاي اسلامي گروه های کوچکی دیده میشد که نگاه این متفکران را نمیپسنديد و اعتقاد داشتند نبايد به ریشهها و مبانی اندیشه اقتصاد اسلامی بپردازیم.( در واقع آن ها اجتهاد و نظریه پردازی بزرگانی همچون شهید بهشتی و شهید مطهری را در مواجهه با مسائل جدید را برنمی تابیدند) اگر دقت کنید به یاد می آوریم که حتی محدودیت هایی برای انتشار عقاید اقتصادی شهید بهشتی و شهید مطهری در آن زمان وجود داشت. بعدها با سیاستهایی که اعمال شد این گروه ها قدرت پیدا میکنند و نقد كردن آثار نظریه پردازان نوگرای اقتصاد اسلامی را آغاز می کنند، اما از آن جا که این نقدها از موضع علمی انجام نمی گیرد و متون اصلی به طور دقیق بررسی نمیشوند، انتقادات تنها درتهمتزدن و انگ چپ زدن و انگ کمونیستی زدن خلاصه می شود. این گروه ها با تهمت های خود، انقلاب ما را، انقلاب چپ تصویر می کنند، این در حالی است که در عالم واقع، انقلاب ما بنیادهای اسلامی، دینی و معنوی داشت.
به باور من ما اقتصادی با هویت ویژه خود به نام اقتصاد اسلامی داریم. هر اندازه که از این واقعیت طفره برویم، اما نمیتوانیم آن را نفی کنیم. معتقدم موضوعات مطرح شده در اقتصاد اسلامي همچون انفال ، ربا ، وقف ، زکات، خمس، وصیت، احتکار فوقالعاده مهم است. اما نبايد دید افرادي را که درباره ی اقتصاد اسلامی شروع نظریه پردازی کرده اند محدود كنيم. آن ها سعی کردند از تمام تجربیات بشری استفاده کنند و با مسایلی که یک دولت مدرن با آن روبرو میشود، روبرو شوند و راهحلهایی برای آن داشته باشند.
«كلمه»: در آن دوره امام خمینی(ره) بحث کوخنشینان در برابر کاخنشینان و جنگ فقر و غنا را مطرح کردند، این ها نشان میدهد که هر کسی اسلام را خوب درك مي كند سمتگیریهای انقلابی و منتقدانه ای در برابر تبعیض و تضاد فاحش طبقاتی دارد، اما معنای این سمت گیری این نیست که او تمایلات سوسیالیستی دارد، نظر شما در اين باره چيست؟
ميرحسين موسوي: احساس من بر این است که نكات برجسته اي در اقتصاد اسلامی وجود دارد که تا کنون روشن بیان نشده است. در اقتصاد اسلامي اخلاق و رفتار ویژه ای در تبادل و تعامل با مسائل اقتصادی جامعه وجود دارد كه جامعه را به سمت عدالت و قسط مي برد، در حالی که مالکیت نیز در این جامعه محترم شمرده میشود، انگیزههای شخصی در آن وجود دارد، پول در آن وجود دارد، اما هر کدام از این مفاهیم کارکرد خود را دارند.
باید به نکته ای اشاره کنم که معتقدم توجه به آن، علاوه بر درک گذشته می تواند تا حدودی در تحلیل وضع موجود و درک ریشه های مشکلاتی که با آن مواجه هستیم نیز به ما کمک کند.
قبل از انقلاب ما به سمت جامعهای مي رفتیم که همهچیز در آن خرید و فروش میشد و به اصطلاح امروزیها جامعه ای با خصلت و منش سوداگرانه بود. در این نوع جوامع همهچیز کالایی است و با پول سنجیده میشود. ارزش های فرهنگی به سمت ارزش های اقتصادی ریزش پیدا میکند و امکان خرید و فروش هر چیزی وجود دارد. کاملاً روشن است که اقتصاد اسلامی این چنین نیست.
جامعهای که بعد از انقلاب ساخته شد، جامعه اي بود كه در آن ارزش هاي فرهنگي بر ارزش هاي اقتصادي غالب بود.
در دهه اول انقلاب، اين گذشت و ايثار مردم بود كه كارها را پیش میبرد و ریزش ارزش های اقتصادی به سمت ارزش های معنوی و فرهنگي نقش بزرگی در اداره امور اقتصادی کشور داشت. به همین دلیل من معتقدم سهم مردم در آن دوران بسيار بالاتراز سهم دولت بود، به باور من ندیدن این سهم ما را به راهحل های مي كشاند که خیلی از آن نتایج خوبی نگرفته ایم.
به ياد دارم دارم درآن دوران سفري به خراسان داشتم . در آن سفر به قائنات هم رفتیم؛ جايي كه زعفران زیادي دارد. آن روز در ملاقاتی که با مردم داشتم متوجه شدم بیشتر جوانان روستا به جبهه رفته اند. مشخص بود بیشتر خانواده هاي روستا هم دامدار و کشاورز هستند.
چند روز بعد از این که به تهران برگشتم، هنگامی که وارد ساختمان اداره شدم، دیدم که بوی زعفران همه ساختمان را فرا گرفته است. بعد رفتم و دیدم داخل يكي از اتاق ها پر زعفران است؛ زعفران هایی که مردم برای ارسال به جبههها فرستاده بودند. حتماً میدانید محصول زعفران به سختی بدست میآید و چین اول آن هم برای روستائیان بسیار مهم است. بنابراین شما با یک روستایی روبرو بودید كه در آن شرايط جنگي از دولت کمترین درخواست را داشت، ضمن آن که از آن اندک محصولی هم که داشت بهترین آن را برای جبهه ها میفرستاد. از آن مهم تر یا خودش به جنگ میرفت یا فرزندانش را به جبهه میفرستاد و خانوادهاش هم درگیر این قضیه بود. سهم این روحیه که هم در اقشار شهری و هم در اقشار روستایی وجود داشت، هيچ گاه در اداره مسایل اقتصادی کشور ارزیابی نشد. آن زمان ما هم محاصره اقتصادي بوديم و هم دشمن تأسیسات اقتصادی و زیربنایی را بمباران مي كرد، وضعيت خوبي نبود اما کشور پایداری میکرد، بخش عمده ی اين پايداري به دلیل سهمی است که قشرهای مستضعف در اقتصاد جنگی داشتند.
اما می توانیم تصور شرایطی عکس این وضعیت را داشته باشیم. اگر این قشرها چه شهری، چه روستایی و چه عشايري خواستههای فزاینده اقتصادی داشتند و سهمخواهی می كردند و این صبر را نداشتند، طبیعتاً دولت آن زمان، نمی توانست سیاستهای خود را عملی کند. به نظر من سهم تحمل و صبوری مردم در دستاوردها و پیروزی های دهه ی اول انقلاب و پايداري كشور در جنگ فوقالعاده بالاست، اما متأسفانه این نقش به خوبی توصیف نشده است.
«كلمه»: اجازه می خواهیم فضای بحث را عوض کنیم و به مسائل و موضوعاتي كه به دوره ی مسولیت شما نزديك تر است بپردازيم. دولت جنگ ناگفته های بسیار زیادی دارد. چنانکه توضیح دادید همواره این امکان وجود دارد که به دلایلی سیاسی، واقعیت های تاریخی به درستی بیان نشده و یا از بیان آن ها خودداری شده باشد. این در شرایطی است که دست یابی به یک روایت درست از این دوران برای ما اهمیت زیادی دارد؛ چرا که ما تجربه های ملی بی نظیر و بسیار پیچیده ای در این دوران داریم که مسلماً تحلیل درست آن ها می تواند در درک تحولات امروز نیز ما را یاری کند.
ميرحسين موسوي :براي پاسخ به اين پرسش شما نیز باید بازگشتی به دوران قبل از انقلاب داشته باشيم، قبل از انقلاب خصوصاً از سال 50 به بعد اتفاقاتی وسیع و غيرعادي در اقتصاد ایران روي داد که مهم ترین آن تحول قیمت نفت بود. افزایش قیمت نفت منجر به بازبینی برنامه پنجم شد. گفته میشود و البته من هم در گزارش هایی که بررسی کرده ام به این نتیجه رسیده ام که موفقترین برنامه رژیم سابق برنامه چهارم بود، البته برنامه پنجم هم تا اندازهای بسته شده بود، اما نکته ی مهم این جاست که این برنامه با تجدیدنظری که پس از افزایش قیمت نفت ایجاد میشود، عملاً منتفي شد. در اين باره اخطارها و تذکرهایی توسط کارشناسان به مسئولان داده می شد كه بسیار عبرتآموز است. در کنفرانسی که آن ها برای بازبینی برنامه پنجم در رامسر برگزار کردند، متغییر افزایش قیمتها را بررسی میکنند. شنیده ام که یکی - دو کارشناس برنامه و بودجه با شجاعت در این کنفرانس اعتراض میکنند و با صراحت اعلام مي كنند که اين برنامه ممکن است منجر به فروپاشی رژیم شود، اما با تلخی با آن ها برخورد میشود و به آن ها توجهی نمی کنند.
این رویه برنامه ریزی خود عامل آشفتگی می شود، نکته مهم این جاست که جاه طلبی های رژیم در این دوران تنها در حیطه اقتصادی نیست، بلکه در حیطههای دیگر هم جاه طلبی هایی وجود دارد که هزینه های سنگین اقتصادی بر کشور بار می کند. جاه طلبی های شاه همچون نقشی که او سعی میکند از نظر امنیتی در خلیج فارس عهده دار شود و یا وظیفه ای که او در ارتباط با صلح اعراب و اسرائیل برای خود تعریف می کند، همکاری های شاه با سران اسرائیل همه و همه دربردارنده هزینه های سنگینیی برای اوست. او حتی برای خود رسالت کمک به کشورهای دیگر را تعریف میکند که بدهی های زیادی را براي كشور به بار مي آورد، بدهی هایی که هیچ گاه گفته نشد چگونه پس از انقلاب پرداخت شد. بايد بگویم که بیشتر اين بدهي ها ناگزیر در زمان جنگ پرداخت شد. حتی به دولت فرانسه در قبال سوختی که قرار بود در آينده برای نیروگاه های اتمی تحویل گرفته شود وام کلانی داده شد؛ البته در زمان نخستوزیری شیراک ما گفت و گویی برای باز پس گرفتن این وام داشتیم که به نتیجه هم رسید و آن وام را پس گرفتیم.
علاوه بر تمامی مشکلات پیش گفته سرازیر شدن روستاییان به حاشیههای شهرها و ايجاد حاشیهنشینی و مشکلات اجتماعی- اقتصادی ای از این دست ما را در شرایط خاصی قرار می داد.
در بستر این مشکلات، حرکت ایدئولوژیکی که به طور وسیع زمینهساز انقلاب است، روی اقشار مختلف مردم اثر میگذارد و شورشهایی را ایجاد میکند. به دنبال آن شاهد تظاهرات میلیونی و پیوستن مردم به انقلاب اسلامی هستیم.
باید متذکر شوم؛ اگر چه برداشت من این است که وضعیت دوران پایانی عمر رژیم از نظر اقتصادی وضعیت نامطلوبی بوده است، اما بحران به اندازه ای نبوده که باعث سقوط رژیم شود، اگر عنصر ایدئولوژی، اعتقاد و رهبری امام خمینی و حرکتهای اسلامی را کنار بگذاریم، ما شبيه این وضعیت اقتصادی ایران را در کشورهای دیگری نیز مشاهده می کنم که به رغم وجود مشکلات مشابه، اما با انقلاب مواجه نشدند. گاهی مشاهده می کنم در تجزیه و تحلیل هايي كه از سقوط رژیم سابق نقل مي كنند، عنصر اقتصاد را به اندازه ای برجسته می کنند که گویا بحران های اقتصادی تنها عنصر سرنگونکننده رژیم شاه بود.
البته بازهم تأکید می کنم این تحلیل هرگز به این معنا نیست که بحران اقتصادي در زمان شاه جدي نبوده یا تأثیر این بحران ها در پیروزی انقلاب اسلامی نادیده گرفته شود.
دولت زمان جنگ چه زمان شهید رجایی و چه بعد از دولت شهید رجایی با آشفتگی شدیدي در اقتصاد كشور روبروست. در آن زمان برنامه و بودجه مختل است و اقتصاد کشور کاملاً در حال تب و تاب قرار دارد، علاوه بر آن ترورهای وسیع منافقین شروع شده است. البته به دلیل آن که ترورهای منافقين وسیع بود، حركت هاي گروه های مسلح دیگر زیر سایه قرار گرفت. ما بحرانهای مربوط به کردستان و ترکمن صحرا را داشتیم گروه چریکهای فدایی خلق مربوط به اشرف دهقان در حال بمبگذاری حتی در بندرعباس بودند.
بنده وقتی وارد دولت شدم خیلی با اقتصاد آشنايي نداشتم، اما معتقد بودم که نیروی کارشناسی خوبي در کشور وجود دارد، که بسیار به ضرورت استفاده از آن در مدیریت و اداره ی امور عمومی جامعه اعتقاد داشتم. اولین اقدام را در اقتصاد کشور سامان دادن برنامه و بودجه دانستم. برنامه و بودجه به دلیل مشکلاتی که داشت یک سال قبل از آن موقتا تعطیل بود. به ياد دارم سال 59 بودجه سال 60 در نخستوزیری بسته شد. برای همین زماني که دولت جدید شهید باهنر تشکیل میشود، اولین کاری که مورد توجه قرار مي گيرد احیای برنامه و بودجه است، اما متاسفانه در آن ايام آقاي باهنر به شهادت مي رسند. هنگامی که مسئولیت دولت را عهده دار شدم، توسعه و راهاندازی برنامه و بودجه اهمیت زیادی برای من داشت و تاكيد زیادی بر احیای برنامه و بودجه در دولت داشیتم. احساس میکردم بدون زنده شدن این سازمان ما نمي توانيم کاری از پيش ببريم، اما متاسفانه براي اين كار با مشكلات زيادي مواجه شدم. تحولات عمیقی که در دو - سه سال پیش از آن رخ داده بود، و?